ستاره امید

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

شب ڪہ می شـودتمـام بی قــرارے ها سـراغت را می ڪَیرندتمـام ڪمبـودها حس می شوند وتمـام دلتنڪَی ها مشـت بہ مشـتدر سَــرت ڪوبیده می شونـدشب ڪہ می شود تمـام نبـودنتدرتمـام وجـودم فریاد می ڪندنہ انگور مے خواهم و نہ شرابهمین ڪہ با پیراهنی سبز بغلم ڪنے و شعرهایم را دور تنت بپیچیغزل هایم گل مے ڪنندو من مست آغوشت مے شومو تمامِ آرامشِ دنيا برایِ من ميشود هر چه حسِ خوب حالِ خوب در دنيا هست به سراغم می آيد با رويایِ اينكه شبیدر كنارِ تو در آغوشِ تو با نوازشِ دستان تو به خواب برومميخوابمبیخیال تو شدم سبک آزاد رها مثل پیراهن بی گیرهروی بند می رقصیدم در باد ناگهاندستی گره زد مرابه بند خیال تو و من ماندمحجم وسیع دلتنگیو گرهی که به دستان تو باز خواهد شد کاش باد مرا می بردو کاش ندانىتمام این سال هامرگبارترین فصل ها پاییز بوده استکه با خیال تورو به جاده ی شمال که میرومنه عطرِ دریا سرشار ترم می کندنه بوییدن ساقه های برنج عاشق ترمنه اندوهِ پر ابهتِ سبزِ جنگل ، شاعر ترمو کاش هرگز ندانیمشقتِ شب های بی تو را مانوس شدنمرگی ست هزار بارهمحو شدنی غم انگیزآرام آرامبی امانو هزار بارهخوش بحالِ هر کسی دلتنگ و بی تابش تویی برگ هایِ دفترم یک دهکده انگور شدهر غزل که می سرایم خوشه یِ نابش تویی????روزی برای عشق به دریا زد این دلم????هرچند برنگشت پس از آن به ساحلمجز خواب یا سراب نبود آن خیالِ خامدل بسته ام هنوز به رویای باطلمیک راه دور فاصله دارم من از خودمانگار سالهاست که از خویش غافلمهر وقت حرف می زنم از زخم کهنه امجز یک سکوتِ تلخ نشد هیچ حاصلممن خواهشی محال ندارم به غیر از اینگاهی فقط کمی بنشیند مقابلم???? ???????????? ستاره امید...
ما را در سایت ستاره امید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0cheshmanabid بازدید : 47 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1402 ساعت: 11:17

آسمان چشمانت که مهتابی می شود شب آرام از راه می رسد آرامش می بارد از نگاهتبه وقت مهتاب ستاره ها گل لبخند را روی لبانتنقش می زنند نقره فامو من آرامش را می نوشماز زمزمه مهتابی چشمانتمن یک عاشقانه ام از جنس بوسهکه هر شب از زیر عقربه های تکرار با بوسه ایعاشقانه سر می خورمروی موهایتدرست مثل باراناز رویاییبه رویایی دیگربه تو فکر می کنمو تو همیشه در عجیب ترین زماندر قلب منیچه احساس زیبایی استکه ناگهانبا فکر زیبای توغافلگیر شومو می نوشم تو رالب هایت را مثل جامانده ای در کویربا آخرین قطره از سرابی دورمی پوشم تو راو این امید بازگشتدر من فقط توییقشنگ ترین علاقه ی قلبی منیآرزویی گمشده در رویای مــنیکاش تو رابه اندازه ی یک شبتقدیر بودونَفَس هایت راقطره قطره بچکان رویِ لبممن آن گیاهِ تشنه اَم ستاره امید...
ما را در سایت ستاره امید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0cheshmanabid بازدید : 50 تاريخ : يکشنبه 19 آذر 1402 ساعت: 18:12

شب است و ماه می رقصد ستاره نقره مے پاشدنسیم پونه و عطر شقایق ها ز لب هاے هوس آلودزنبق هاے وحشے بوسه می چیندو من تنهاے تنهایم در این تاریڪے شبسقف عاشقانه هایمچه زیبا فرو می ریزنددر دنج ترین جایِ دنیابهشتِ خیال آغوشت ای شیرین تر از صدایِ بارانلهجه یِ خیسِ چشمانت ای از تبار ِ نوازشای فصلِ ممنوعهمن به بلندایِ شعری از بوسهدوستت دارمنیمه بهـــتـر مـن مـن از عمیـق تریـن نقطه ی قـلبـمدوستت دارم عمیق ترین نقطه قلب میدونی کجاست اونجایی که هیچکس برایم شبیـه تـونیست، آنجا که خاطره ای باتو ساختمرو باهیچکسدیگه ای نمیتونم تکـرار کنـم اونجایی که بـا خیال تو حال دلم خو بـهنـه شبیـه تو نه بهـتر از تو رو میخوام مـن فقـط تـو و بودنت کنار زندگـیم مـیخآمامشب عاشقانه هایم را بنوش فردا خاطره میشوند لابلاے ایڪاشها پنهان مے مانَند پیدایشان نمیڪنیپیدایت نمیڪند امشبشعرهایم را بپوش هواے عشق گرمت میڪندچهار شنبه ها را دوست دارماگر سبز بپوشی دوست ترانگار که هرچه دخیل بسته ام تن کرده ای انگار از تمام آرزوهایم ناگهان برآورده شدیچهار شنبه هاعجیب بوی دعاهای مرا می دهیو ؏شـق یعنی تو تویی ڪـه در راه دوست داشتنت دیوانه ام ڪـردے وبه تاراج برده اے این هوش و حواس را بڪَـو چڪَونه فدا نشومبرای تویی ڪـههم درد ے وهم درماندلتنگ که شدیمیفهمی شب آغاز دردی ست بی درمانیک جای خوب برایم پیدا کننه بوسه می خواهمنه دوست داشتنت راجایی برای حس زندگیمرا مثل سنجاق بر سینه ات بزنو شب هجوم خوشبختیست وقتی زندان دستانت بستر آرامش من است ستاره امید...
ما را در سایت ستاره امید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0cheshmanabid بازدید : 65 تاريخ : پنجشنبه 9 آذر 1402 ساعت: 1:45

جمعه یڪ خیابانِ مه گرفته ے خاڪسترے ستپر از دردِ مبهم دلتنگیتو اما خیالت را به من بسپارتا شانه به شانه ے بودنت تمام ثانیه هایش را دوام بیاورمدلتنگی نشسته بر چهره ۍ جمعه شعـــر نمیخواهد صبــرو یڪ تــو میخواهد ڪه تمامی ابعاد و زوایایذهن فراموشی را از نفسـت پــر با لبهایت باز ڪنیوای ڪاش میشددستهای خالی از مهـرِ جمعه را بتـو سپـرد وخوش نشیـن قلبت شدبا هر بوسـهفرو می ریزند دیوارهاے شرمو شڪوفه هاے سرخ پیچڪ وار ریشه می دوانند بر ڪَونه هاے رنڪَ پریده ام تا نبض تپنده ے احساسم سازے شود براے یڪ عاشقانه دونفرهبرای خودت وخودمحل می شودشڪوهِ غزل در صداے تواے هرچه هستو نیست در عالم فداے توهر شببه روز آمدنت فڪر می ڪنمهر صبحبی قرارترینم براے تمحمود درویش شدت وابستگی رو اینگونه توصیف میکنهتو نه دوری تا انتظارت کشمو نه نزدیکی تا دیدارت کنمو نه از آن منی تا قلبم آرام گیردو نه من محروم از توام تا فراموشت کنمو تو در میانه همه چیزی ستاره امید...
ما را در سایت ستاره امید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0cheshmanabid بازدید : 70 تاريخ : پنجشنبه 9 آذر 1402 ساعت: 1:45